-
بنویس ( پرواز ) بخوان خیلی چیز ها
یکشنبه 2 آذر 1399 00:30
_مردم آدمک هایی رو که از (پرواز) فرار می کنن و دوست ندارند ! اما اگه قدرت اینو داری که جلوی حرف مردم بایستی ، سرتو بالا بگیری و با یه لبخند مطمئن بگی این زندگی شخصیمه و می خوام روی زمین بمونم ؛هیچ وقت از رنجی که می کشی بهشون نگو ، هیچ وقت نگو چه حسی به( پرواز) داری ! هرگز نگو که از( پرواز) متنفری )): بهتره بهشون بگی...
-
جزیره ای که تو را ترک نمی کند ...
چهارشنبه 21 آبان 1399 22:26
باید از این جزیره ی خوشبختی بیای بیرون ! باید بیخیالش بشی ! من می فهمم چی می گی یه جایی تو ذهن هر آدمی هست که توی اون ، دنیا همون جوری می چرخه که تو دلت می خواد . جایی که آرزوهای دفن شده ، حرف های قورت داده شده و احساساتی که مخفی شون کردی و می کنی به استوار ترین شکل ممکن زندگی می کنند ... جایی که می تونی خودت باشی...
-
کوتاه ؛ اما همیشگی
جمعه 9 آبان 1399 02:58
روزی که جهان تاریک شد روزی بود که او توسط ترس بلعیده شد . ترس او را به یک باره بلعید اما نتوانست او را قورت بدهد . و برای همین هم او محکوم شد که تمام عمر در گلوی ترس نفس بکشد !
-
نقاب های تکراری
یکشنبه 4 آبان 1399 23:25
بیش تر آدما فقط دوست دارند که شما همیشه یا دست کم بیش تر اوقات یک لبخند بزرگ روی صورت داشته باشید ، اما در واقع همیشه براشون مهم نیست که چه قدر واقعیه ! دوستانتون هر چه قدر هم دوستتون داشته باشن غما ی شما رو تا یه حدی تحمل می کنن برای غمای تکراری شما تا یه جایی وقت می زارن از یه جایی به بعد شما تبدیل می شین به آدمی که...
-
سیزدهمین _ شهریور
پنجشنبه 1 آبان 1399 14:33
چه کسی باور می کند چند سطر یک کتاب که در بردارنده ی یک حقیقت ساده است روح آدم را در خود تسخیر کند ، جوری که انگار یک زخم همیشگی را با خود به دوش می کشی ، من هنوز هم باور نمی کنم ، اما وقتی پای حقیقت به میان می آید دیگر نمی شود به خود دروغ بگویی فقط باید سعی کنی که به هیچ چیز فکر نکنی به هیچ چیز و هیچ چیز ، کاش به همین...
-
رفتن _ از_ سیاره_سیب _ها
چهارشنبه 30 مهر 1399 00:35
جمع چنان زد زیر خنده که حس می کردی کم مانده یکی یکی از شدت خنده بمیرند ، مردی که دلش را گرفته بود و از خنده روی زانو خم شده بود بریده بریده گفت : مگر می شود کسی سیب دوست نداشته باشد ؟ و بعد روی زمین زانو زد . یک نفر دیگر از آن سوی جمع داد زد : به حق چیز های ندیده و نشنیده کم کم خنده ی جمع داشت کم تر می شد ، تو ،...